دریاچه ارومیه و ضرورت پیوند پژوهشهای دانشگاهی با زیستبوم
گون آیدین: خشک شدن دریاچه ارومیه تنها نتیجه کمآبی نبوده و بلکه تصمیمات نادرست علمی و ضعف پژوهشهای دانشگاهی نیز در شکلگیری این چالش زیست محیطی نقش داشتهاند.

گون آیدین،دریاچه ارومیه، زمانی بزرگترین دریاچه داخلی ایران و یکی از بزرگترین دریاچههای آب شور جهان، امروز با چشمانی اشکبار، شاهد تبخیر آخرین قطرات هویت خود است. این فاجعه زیستمحیطی، نه یک پدیده ناگهانی، بلکه حاصل سالها تصمیمگیریهای شتابزده، نگاههای بخشی و عدم درک عمیق از پیچیدگیهای اکوسیستم منطقه بوده است. جامعه دانشگاهی، به عنوان مغز متفکر جامعه و متولی اصلی پژوهش و علم، نقشی دوگانه در این میان ایفا کرده است: هم در مقام نظریهپرداز و هم در مقام ناظر و مجری.
خشک شدن دریاچه ارومیه، این نگین فیروزهای شمال غرب کشور، تنها نتیجه کمبود نزولات جوی و سدسازی نبوده است؛ بلکه تصمیمات پشتوانه علمی نادرست داشته است و عدم توجه کافی به پژوهشهای محلی و غفلت از پیوند میان دانشگاه محلی و زیستبوم، نقش تعیینکنندهای در شکلگیری این چالش زیستمحیطی ایفا کرده است. این گزارش با نگاهی انتقادی به عملکرد جامعه دانشگاهی، بر لزوم بازنگری در رویکردها و اولویتبخشی به پژوهشهای بومی و کاربردی برای نجات تنها نگین آبی منطقه تأکید میکند.
ستاد احیا و بار سنگین علمی؛ ضرورت رویکرد بومی
تشکیل ستاد احیای دریاچه ارومیه بر اساس اختیارات اصل ۱۳۸ قانون اساسی در سال ۱۳۹۲، گامی مثبت در راستای توجه به این چالش بود. انتصاب اسحاق جهانگیری معاون اول رئیس جمهور به عنوان رئیس ستاد و عیسی کلانتری به عنوان دبیر و مجری، نشان از اهمیت این مسئله در سطح کلان داشت.
ساختار سازمانی این ستاد با ایجاد کمیتههای راهبری و تخصصی، و جلب همکاری بیش از ۷۵۰ متخصص داخلی و بینالمللی، گامی در جهت جامعنگری بود. دانشگاه صنعتی شریف نیز با پذیرش مسئولیت دفتر برنامه ریزی و تلفیق و ایجاد ۶ کمیته و ۲۰ کارگروه تخصصی، نقشی محوری در جمعبندی مطالعات و ایجاد اتفاق نظر علمی ایفا کرد.
اما پرسش اساسی اینجاست که آیا این تمرکز بر تخصصهای ملی و بینالمللی، توانست گره از کار دریاچه باز کند؟ تجربیات تلخ گذشته نشان میدهد که گاهی، فاصله مکانی و عدم درک عمیق از شرایط بومی، حتی با بهترین نیات، به نتایج مطلوب منجر نمیشود.
فاصله دانشگاههای ملی از زیستبوم؛ ضعف در اجرای میدانی
احمدبایبوردی، عضو هیئت علمی مرکز تحقیقات و آموزش کشاورزی و منابع طبیعی آذربایجان شرقی ، با اشاره به نواقص موجود در اجرای پروژههای پژوهشی گفت: نزدیکی جغرافیایی دانشگاههای منطقهای مانند دانشگاه تبریز و دانشگاه ارومیه به دریاچه، به محققان این دانشگاهها امکان درک عمیقتر و مستقیمتر از شرایط واقعی منطقه را میدهد. در مقابل، دانشگاههای دورتر، هرچند با تخصصهای ارزشمند، ممکن است در تدوین اهداف پژوهشی و اجرای میدانی با چالش مواجه شوند.
عضو هیئت علمی مرکز تحقیقات کشاورزی با تاکید بر بار سنگین هشت پروژه پژوهشی بر دوش یک محقق مرکز نشین، گفت: همانطور که اشاره شد، اینمسألهکیفیت کار را به شدت تحت تأثیر قرار میدهد. اگر این پروژهها به محققان محلی واگذار شده بود و دانشگاههای ملی نقش ناظر و مشاور کلان را ایفا میکردند، احتمالاً شاهد نتایج مؤثرتر و دقیقتری بودیم.
وی افزود: این موضوع، نه تنها کیفیت پژوهشها، بلکه ارتباط تنگاتنگ میان جامعه علمی و مشکلات واقعی زیستمحیطی منطقه را تقویت میکرد.
درسهایی از گذشته؛ ضرورت بازنگری در ساختار پژوهش
بایبوردیبا بیان اینکه هماکنون نیز همان کارگروههای قبلی در حال فعالیت هستند، تاکید کرد: ضرورت بازنگری در رویکردها جدی است. وی ادامه داد: تجربههای گذشته، اگر به درستی تحلیل و نقد شوند، میتوانند چراغ راه تصمیمگیرندگان و پژوهشگران باشند و نباید صرفاً بر اساس دانش نظری و بدون توجه کافی به پیچیدگیهای میدانی و بومی، تصمیمگیری کرد.
نقش مدیریت منابع شهری؛ پیامدهای ناخواسته تغییر کاربری اراضی
روح الله رشیدی رئیس مرکز پژوهشهای شورای شهر تبریز نیز در پاسخ به سوالی در خصوص اینکه آیا در موضوع تأثیر متقابل تبریز و دریاچه ارومیه بر همدیگر پژوهشی صورت گرفته است یا نه، گفت: متأسفانه در طی ۲۰ سال اخیر و قبل از دوره ششم مرکز پژوهشهای شورا به این موضوع پرداخت نشده است.
رشیدی با اشاره به اهمیت موضوع آب و نقش شهرداری بهعنوان یکی از بزرگترین مصرفکنندگان آن، گفت: از آغاز فعالیتم در مرکز پژوهشهای شورای اسلامی شهر تبریز، بررسی وضعیت مدیریت مصرف آب در دستور کار قرار گرفت تا مشخص شود مدیریت شهری چه میزان آب مصرف میکند، منابع تأمین آن چیست و چه ظرفیتهایی برای صرفهجویی آن وجود دارد.
وی در خصوص منشأ این دیدگاه گفت: هر اتفاقی اعم از کشاورزی، صنعتی و سیاستهای محیط زیستی در حوضه تبریز میافتد، مستقیماً بر دریاچه ارومیه تأثیر میگذارد، لذا تلاش کردیم به طرق مختلف در این موضوع تحقیق کنیم.
تغییر کاربری اراضی زیر ذره بین پژوهش
رشیدی محور اصلی فعالیتهای مرکز پژوهشها را پس از جمعبندی مطالعات، بررسی تأثیر تغییر کاربری اراضی عنوان کرد و گفت: در این زمینه، ابتدا تمام تغییر کاربریهای اراضی شهر تبریز طی دو دهه اخیر شناسایی شد تا مشخص شود چه تحولاتی در این مدت رخ داده است.
وی افزود: نتایج این بررسی، تصویری دقیق از الگوهای تغییر و تحولات زیستمحیطی شهر تبریز ارائه میدهد.
تغییر کاربری فضای سبز به مسکونی عامل تخریب منابع آب
رئیس مرکز پژوهشهای شورای شهر تبریز با بیان اینکه یکی از تغییر کاربریها، تغییر کاربری از فضای سبز به کاربریهای دیگر مانند مسکونی و تجاری است، تصریح کرد: خیلی از مردم تصور میکنند این تغییرات تأثیری بر ذخایر آب و سفرههای زیرزمینی ندارند در حالی که کاملاً مرتبط است.
وی با تاکید بر اینکه تغییر کاربری زمینهای زراعی و باغی در وسعت زیاد و تبدیل آن به واحد مسکونی خودش باعث تخریب منابع آب و بهم خوردن تعادل زیست محیطی میشود، افزود: توسعه دو دهه اخیر با محوریت مسکونی سازی زمینهای خالی و ایجاد شهرکهای اقماری در اطراف شهر کاملاً در بهم خوردن تعادل زیست محیطی اثر گذاشته و دادههای مرکز پژوهشهای شورا موید این موضوع است.
تغییر اراضی دیم به باغ و افزایش برداشت از منابع آبی
رشیدی نوع دیگر تغییر کاربریها را تغییر مزارع دیم به باغ و ویلا در اطراف تبریز عنوان کرد و افزود: از ۹۰ هکتار اراضی دیم منطقهچاوان، پنجاه درصد به باغ و ویلا تغییر کاربری یافته که حداقل سالانه یک میلیون متر مکعب آب مصرف میکند.
وی ادامه داد: طبیعتاً این آب به طرق مختلف از منابع آبی حوضه تبریز و دریاچه ارومیه تأمین میشود.
او گفت: برای توسعه این پژوهش الان در حال مطالعه در خصوص ۵ هزار هکتار از اراضی اطراف تبریز از این منظر هستیم که زمینهای بایری که به باغ و ویلا تبدیل شده است چقدر آب مصرف میکنند.
تغییر الگوی کشت گیاهان فضای سبز
وی همچنین با اشاره به پژوهش انجام یافته در حوزه فضای سبز شهری تبریز، افزود: این پژوهش به بررسی امکان تغییر نوع کشت فضای سبز تبریز و امکان تبدیل گونههای پرآب بر به گونههای کم آب بر میپردازد؛ وی ادامه داد: پژوهشهای مربوطه تمام شده و پیشنهادات مشخصی در زمینه گونههای گیاهی کم آب بر مناسب شهر تبریز داده شده است.
رئیس کمیسیون عمران شورای شهر تبریز جهت گیری و تمرکز مبنایی شورای شهر را بر موضوع توسعه شهر تبریز و نقش آن در بهم خوردن تعادل زیست محیطی منطقه و به تبع آن بهم خوردن تعادل طبیعی دریاچه ارومیه عنوان کرد و افزود: البته منظورم این نیست که وضعیت دریاچه ارومیه ناشی از مدیریت منابع شهر تبریز است، اما سهم قابل توجهی دارد و اگر نقش این تغییر کاربریها را در شهرهای ارومیه و سایر شهرهای حوضه آبریز بررسی کنیم، به یک مقوله مشترک می رسیم.
این یافتهها، تلنگری به جامعه دانشگاهی و مدیران کشوری و شهری است که گاهی با تمرکز بر «کلاننگری» و «ملینگری» پیامدهای ناخواسته و محلی تصمیمات خود را نادیده میگیرند. پژوهش در خصوص الگوهای تغییر کاربری اراضی و محاسبه دقیق میزان مصرف آب در این تغییرات، باید در اولویت برنامههای دانشگاهی و پژوهشی قرار گیرد.
خشک شدن دریاچه ارومیه، بیش از آنکه یک چالش طبیعی باشد، مشکل مدیریتی و علمی است. جامعه دانشگاهی، با اتکا به دانش تخصصی خود، وظیفه سنگینتری در قبال این مسئله دارد. این وظیفه، تنها به ارائه راهکارهای نظری خلاصه نمیشود، بلکه نیازمند حضور فعال در صحنه، درک عمیق از شرایط میدانی، و ارائه پژوهشهای کاربردی و بومی است.
لازم است تا ساختار پژوهشها بازنگری شده و اولویت به دانشگاهها و مراکز تحقیقاتی مستقر در حوضه آبریز داده شود. نظارت و پشتوانه علمی دانشگاههای معتبر ملی، میتواند به افزایش اعتبار و دقت این پژوهشها کمک کند، اما نباید جایگزین درک عمیق محلی شود.
نجات این نگین آبی، نیازمند پذیرش مسئولیت، اصلاح شیوههای پژوهش، و ایجاد پیوندی ناگسستنی میان علم و عمل، میان دانشگاه و زیستبوم است.
منبع: مهر