ایران و عربستان؛ بازتعریف رقابت منطقهای
گون آیدین: گرچه عربستان سعودی و ایران از سال ۲۰۲۳ روابط دیپلماتیک خود را از سر گرفتهاند، اما پشت لبخندها و دیدارهای رسمی، رقابت دیرینه دو کشور همچنان ادامه دارد. محمد بن سلمان، ولیعهد عربستان، راهبردی تازه در پیش گرفته؛ بهجای تقابل مستقیم، از ابزارهایی چون دیپلماسی، سرمایهگذاری و فشار هستهای برای مدیریت ایران استفاده میکند.

گون آیدین،نشریه نیوزویک در تحلیلی از روابط ایران و عربستان می نویسد: در ظاهر، روابط میان تهران و ریاض روبهبهبود است، اما در واقع، بن سلمان صحنه رقابت را بازچینی کرده است. او بهجای استفاده از مشت آهنین، دستکش مخملی به دست کرده است. این تاکتیک در سوریه، لبنان و پرونده هستهای ایران بهوضوح دیده میشود.
زمانی عربستان و سوریه در دو سوی جبهه جنگ داخلی قرار داشتند، اما امروز ریاض در حال تحکیم پیوندهای راهبردی میان دو کشور هستند. ماه گذشته میلادی، محمد بن سلمان، نشستی میان دونالد ترامپ، رئیسجمهور آمریکا، و احمد الشرع، رئیسجمهور سوریه، ترتیب داد؛ حرکتی که عربستان را در جایگاه بازیگر کلیدی دیپلماسی سوریه مینشاند؛ اما ایران غایب این میدان بود.امروز حتی در لبنان هم شاهد هستیم شرایط به سود عربستان تغییر کرده است. جنگ اسرائیل و حزبالله در سالهای ۲۰۲۳ و ۲۰۲۴، ضرباتی به این متحد ایران وارد کرده است. درحالیکه تهران با مسائل اقتصادی مواجه است، عربستان در بازسازی لبنان نقشآفرینی میکند. کمکهای خارجی به این کشور اکنون با تایید ریاض و سایر کشورهای خلیجفارس گره خورده است.
ریاض حالا در بازسازی لبنان نقش تعیینکننده و کلیدی دارد و کمکهای خارجی بیش از گذشته به چراغ سبز کشورهای خلیجفارس وابسته شده است. همزمان، روی کار آمدن چهرههایی مانند ژوزف عون، فرمانده ارتش، و نواف سلام، نخستوزیر تازه و قاضی پیشین دیوان بینالمللی دادگستری، از تغییر موازنه سیاسی به سود محور عربی حکایت دارد.
نفوذ منطقهای ایران که روزگاری با مفهوم ادعایی «هلال شیعی» شناخته میشد، حالا در برابر «ماه کامل سعودی» قرار گرفته؛ مدلی که با گسترش نفوذ خود بر سرمایهگذاری، دیپلماسی و ساختارهای حکمرانی متکی است. امروز صحنه نبرد منطقهای دستخوش تغییر شده است. اتکای پیشین ریاض به تقابل مستقیم و شعارهای خصمانه، جای خود را به فشارهای دیپلماتیک داده است. در همین چارچوب، عربستان به دیپلماسی هستهای میان ایران و آمریکا نیز ورود کرده است. پیشنهاد ریاض برای میانجیگری در مذاکرات، اقدامی بود که ظاهرا با هدف کاستن از تنشها مطرح شد، اما در واقع تلاشی برای نقشآفرینی بیشتر در تعیین آینده توافقی است که عربستان در نسخه سال ۲۰۱۵ آن نادیده گرفته شده بود.
ماه گذشته میلادی، ایالات متحده و ایران پنجمین دور مذاکرات غیرمستقیم هستهای را به پایان رساندند. واشنگتن این گفتوگوها را «سازنده» خواند، اما وزیر خارجه ایران تایید کرد که مسائل پیچیدهای همچنان باقی است. عربستان سعودی از این مذاکرات استقبال کرد، اما تنها در چارچوب منافع خود. ریاض چه در جریان مذاکرات حضور داشته باشد چه نباشد، محمد بن سلمان لحن دیپلماتیک را تعیین میکند. اکنون، ریاض میخواهد خطوط قرمز خود را در هر توافق احتمالی بگنجاند: از برنامه هستهای گرفته تا مسائل منطقهای.
نشست سرنوشتساز در ریاض
یکی از نمادینترین تحرکات عربستان، نشست ماه مه ۲۰۲۵ در ریاض بود؛ جایی که ترامپ و رئیسجمهور سوریه به میزبانی بن سلمان با یکدیگر دیدار کردند. ترامپ از توقف تحریمها علیه سوریه خبر داد و وعده نزدیک به ۴هزار میلیارد دلار سرمایهگذاری از سوی کشورهای عربی را اعلام کرد، که یکچهارم آن سهم عربستان خواهد بود. این نشست جایگاه عربستان را بهعنوان لنگر اقتصادی و سیاسی منطقه تثبیت کرد و رقبایی چون ایران، قطر و امارات را به حاشیه راند.
ابهام هستهای، ابزار فشار
نشانههای آشکار تغییر در روندهای منطقهای را بهوضوح نمایش میدهد. جایی که ایران زمانی پرچمدار بود، حالا ریاض میزبان متحدان سابق ایران است. ریاض پرونده سوریه را مطابق میل و سیاستهای مورد نظر خود دنبال میکند و خود را قدرت عربی آیندهنگر معرفی مینماید. در اکثر نقاط منطقه، این عربستان سعودی است که پیروز میدان به نظر میرسد. در کنار دیپلماسی، عربستان به سمت «ابهام هستهای» نیز حرکت کرده است. محمد بن سلمان بارها تاکید کرده که اگر ایران به سلاح هستهای دست یابد، عربستان نیز در همان مسیر گام خواهد گذاشت.
این تهدید صرفا لفظی نیست. مذاکرات برای همکاری هستهای میان ریاض و واشنگتن از سر گرفته شده و ترامپ دیگر شرط عادیسازی روابط با اسرائیل را پیشنیاز چنین همکاریهایی نمیداند. این تغییر، نشاندهنده افزایش قدرت چانهزنی عربستان است. پیام روشن است: اگر ایران پیشروی کند، عربستان بیکار نخواهد نشست و اگر آمریکا خواهان حفظ نفوذ خود در منطقه است، باید با عربستانی مواجه شود که دیگر حاضر نیست نقش یک متحد صرف امنیتی را ایفا کند. این وضعیت آمریکا را ناگزیر میکند که انتخاب کند: یا خواستههای ریاض را بپذیرد یا خطر گسترش هستهای را به جان بخرد. همچنین نشان میدهد که عربستان نمیخواهد از نظر دیپلماتیک، نظامی یا راهبردی به حاشیه رانده شود.
آیا خویشتنداری سعودی واقعا به معنای کاهش تنش است یا شکلی حسابشدهتر از اعمال فشار محسوب میشود؟ محمد بن سلمان رقابت با ایران را کنار نگذاشته، بلکه آن را بازتعریف کرده است. پادشاهی سعودی از جنگهای نیابتی و کشمکشهای مذهبی فاصله گرفته و راهبردی پیچیدهتر را برگزیده است: تغییر راهبردی، کنترل روایت و تاثیرگذاری بر جریان اطلاعات و فرصتهای پیش رو در این چارچوب قرار دارند. فرقی نمیکند که ایران را در سوریه کنار بگذارد، در صحنه سیاست لبنان تغییر ایجاد کند یا با ورود به پرونده هستهای ایران خود را به آمریکا تحمیل کند یا از ابهام هستهای بهره ببرد؛ امروز محمد بن سلمان سرعت یا شدت تحولات را تعیین میکند. هدف، بازتعریف شرایط است. این سیاست نوعی عقبنشینی محسوب نمیشود، بلکه تغییر سیاستهای گذشته است. او در چارچوب نظم تحت رهبری آمریکا عمل میکند، اما همزمان خود را برای خاورمیانه بعد از خروج آمریکا آماده میسازد.