خانواده 1404/03/28 17:24:00 | کد خبر: 14286

خانه‌هایی که پناهگاه می‌شوند

گون آیدین: خانه‌هایی که اسراییل برای گرفتن زندگی و امنیت و آسایش از جانشان، آستین‌هایش را بالا زده اما نمی‌داند حتی با وجود موشک‌های کینه و نفرت، همچنان پناهگاهند.

گون آیدین،گروه زندگی: سروکله جنگ که پیدا شود مادرها بیشتر از همه دل آشوبه می‌گیرند. فرقی نمی‌کند یک بچه داشته باشند یا دوازده تا، بزرگ باشند و سر خانه و زندگی‌شان یا کم سن و سال و نیازمند مراقبت‌های ویژه؛ چون مادر تا خیالش از امنیت بچه‌هایش راحت نباشد آرام و قرار ندارد. و این غریزه مادری است که خداوند در درون مادرها قرار داده تا اگر زمین هم به آسمان رسید، برای محافظت از مهم‌ترین دارایی‌هایشان که بچه‌هایشان هستند حتی در مواقع بحرانی و در شرایطی که گرفتن تصمیم‌های درست سخت‌ترین کارها است، با دست‌های خالی هم دست به کار شوند.

خانه‌ام پناهگاه ماست

مریم رضوانی، یک مادر سی و پنج ساله از جنس همین مادرها است که در شرق تهران با همسر و دو دختر هفت و ده ساله‌اش زندگی می‌کند. از وقتی که جنگ اسراییل بر علیه جمهوری اسلامی ایران شروع شده چند روزی می‌شود که از خانه بیرون نیامده. می‌پرسم تحمل این شرایط با دو دختربچه برایش سخت نیست؟می‌گوید: «راستش روز اول خیلی سخت گذشت. دخترها ترسیده بودند. همه گلدان‌ها روی زمین ریخته بود و دخترهایم داد می‌زدند «مامانی گل هامون رو کشتن!» همسرم صبح زود به محل کارش می‌رفت. اول خودم را گم کردم و رفتیم گوشه اتاق و فقط جیغ می‌کشیدیم اما بعد از رفتارم خجالت کشیدم و الآن خانه‌ام را تبدیل به پناهگاه کرده‌ام!»

کجا از خانه آدم امن‌تر است؟

وقتی از پناهگاه می‌گوید دلم آرام می‌گیرد. این کلمه آرامش عجیبی دارد در برابر خشنی و بیرحمی کلمه جنگ. او از پناهگاه می‌گوید و من فکر می‌کنم که ده‌ها متر زیر زمین را حفر کرده برای پنهان شدن و پناه گرفتن اما در جوابم می‌خندد و ادامه می‌دهد:«پناهگاه من و دخترهایم همین خانه ماست. چهار دیواری خودمان که در آن گریه می‌کنیم و می‌خندیم و کتاب می‌خوانیم و غذا می‌پزیم و جشن تولد می‌گیریم و حتی وقتی جنگ می‌آید و بمب می‌زنند رهایش نمی‌کنیم. همین الآن که دارم با شما حرف می‌زنم قابلمه غذایم روی گاز است. بمب هم توی هوا! ولی به نظرت کجا از خانه آدم امن تر پیدا می‌شود؟»

جریان زندگی در جنگ

توی خیابان‌های تهران راه می‌روم و به خانه‌ها نگاه می‌کنم. با اینکه در بعضی محله‌ها سیاهی شهادت عزیزان آن محله و خانه‌های آوار کم نیست اما هنوز از لابه‌لای پنجره‌ها عطر تفت سبزی تازه برای قرمه سبزی‌های مامان‌پز می‌آید و این یعنی زندگی حتی در میان های و هوی جنگ، به زیباترین شکل خودش جریان دارد.

جمع‌ توی خانه‌های پدری

شهر به جز بعضی ساختمان‌های فرو ریخته‌اش فرقی با روزهای قبل از جنگش ندارد. شاید در خیابان‌های اصلی ترددها کمی کمتر شده باشد اما در محله‌ها خبری از ناامیدی نیست و بچه‌ها توی بوستان محلی بازی می‌کنند، پیرمردها روی نیمکت‌ها سیگار می‌کشند و زن‌ها سر نانوایی به نوبت ایستاده‌اند. من هم توی صف نان سنگک می‌ایستم و از پناهگاه می‌پرسم. جواب یکی از زن‌های میانسال شوکه‌ام می‌کند:«خیلی از فامیل‌هایمان تماس گرفتند که دختر و پسرها و نوه‌هایت را جمع کن و بیا شهرستان اما کجا برویم؟ من توی خانه پدری‌شان دور هم جمع‌شان کردم. خانه‌ام همین داخل کوچه است.

صدای بمب که می‌آید چهار ستونش تکان می‌خورَد اما وقتی کنار همیم و پناه خدا بالای سر ماست از چی بترسیم؟ نمی‌دانم صدایم به گوش نتانیاهو می‌رسد یا نه اما ای کاش حالی‌اش می‌کردید که پناهگاه‌های ما خانه‌های ماست و خانه‌های ما تکه‌ای از وطن‌مان. آدم عاقل که وطنش را ترک نمی‌کند.»

خانه‌هایی که به دشمن نمی‌بازیم

تهران، محله به محله پر از خانه‌هایی است که تبدیل به پناهگاه شده‌اند؛ پناهگاه‌هایی روی دامن سبز زمین و زیر سقف آبی آسمان که پنجره هایش رو به درخت‌های صورتی توت‌های روزهای آخر بهار باز است. حالا مادرهای تهرانی مانده‌اند و خانه‌هایی که حاضر نیستند به موشک‌های اسراییلی ببازند.

خانه‌هایی که بچه‌هایش زیر موشک‌ها بزرگ می‌شوند و زخم‌هایشان را در پناه دیوارهای خانه‌هایشان درمان می‌کنند. خانه‌هایی که اسراییل برای گرفتن زندگی و امنیت و آسایش از جانشان، آستین‌هایش را بالا زده اما نمی‌داند حتی با وجود موشک‌های کینه و نفرت، همچنان پناهگاهند.

منبع: فارس

avatar
سلام

پایگاه خبری گون آیدین

مشاهده اخبار